وقتی فصل the shift کتاب اخیرالنشر the road to character را می خواندم به نکته مستندی برخوردم که دالّ بر یک تحول اخلاقی شگرف است؛ تحول در نگرش انسان معاصر نسبت به خود(self) :
بر اساس تحقیق موسسه گالوپ در سال 1950 میلادی، وقتی از دبیرستانی های آمریکایی سوال می کردند که آیا خود را فردی خیلی مهم می دانید "هشتاد و هشت" درصد آنها می گفتند: نه.
اما اخیرا و مشخصا در سال 2005، تحقیقی مشابه نشان داد که "هشتاد درصد" دبیرستانی های آمریکا خود را فردی بسیار مهم می پندارند.جالب تر آنکه وقتی از دختران مدرسه ای می پرسند که دوست دارید ناهار امروز را با چه کسی بخورید بسیاری از آنها می گویند: عیسی مسیح(ع). البته آنها نام دو بازیگر و خواننده را هم پیش و پس از نام مسیح(ع) پیشنهاد می دهند).Brooks,2015,p.13 (
خلاصه آنکه شواهد و قرائن فراوانی چون این نشان می دهد که فضیلت فروتنی و یا دست کم نگاه واقعبینانه نسبت به خود بشدت رو به کاهش نهاده و در عوض، رذیلت خودبینی و خودمحوری سر به افزایش گذاشته است. چقدر در کتاب های بازاری روان شناسی و یا در فیلم ها این نکته را می بینیم که به مخاطب چنین القا می کنند: تو فوق العاده هستی! تو استثنا هستی! تو می توانی به هرچه می خواهی برسی یا هر کسی که می خواهی بشوی!
ما شدیدا محتاج این هستیم که بدانیم در بسیاری از جهات کاملا عادی و معمولی هستیم و حتی از نقائص و کاستی های بسیاری رنج می بریم. البته بدیهی است که هر کدام از ما احتمالا می توانیم یک یا چند ویژگی برجسته را در خود بپرورانیم اما این غیر از باور به خودمحوری و خودمرکز-پنداری و از خودراضی بودن است. از قضا دیوید بروکس در این کتاب خود همان راهی را می رود و همان پیشنهادی را می دهد که در سنت دینی و اخلاقی ما مورد تاکید قرار گرفته است: "مبارزه با نفس"یا به تعبیر بروکسmoral struggle against yourself""!
مشاهده یادداشت در سایت اندیشگرد